روحالله خالقی (۱۲۸۵ - ۲۱ آبان ۱۳۴۴) از استادان موسیقی ایرانی، آهنگساز سرود «ای ایران»، و نوازندهٔ ویولن بود. خالقی از شاگردان اصلی علینقی وزیری بود و تلاش او برای احیای موسیقی ایرانی در دورانی که توجه رسمی به این موسیقی کاهش یافته بود، تأثیرگذار و مهم شمرده میشود. او کتابی به نام سرگذشت موسیقی ایران دربارهٔ سرگذشت موسیقی، موسیقیدانان و نوازندگان ایرانی همعصر خود و کتابی به نام نظری به موسیقی شامل نظریهای برای موسیقی ایرانی و غربی نوشته است.
محتویات |
زندگی
کودکی و نوجوانی
خالقی در ماهان کرمان به دنیا آمد. پدرش میرزا عبدالله خان، منشی و مادرش مخلوقه خانم بودند که در باغ شاهزاده ماهان کرمان که عمارت حکومتی بود زندگی میکردند[۱] و هر دو تار هم میزدند [۲]. در چندماهگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. تحصیلات ابتداییاش در تهران و شیراز و اصفهان گذراند. در تهران به مدرسهٔ آمریکاییها رفت [۲] و در آنجا همراه سایر شاگردان [۳]
علاقه و توجه به موسیقی در خانوادهٔ خالقی امری معمول بود؛ پدر و مادر هر دو تار مینواختند و پدر مدتی شاگرد استادان مطرح این ساز بوده است. همچنین خانوادهٔ او با ، نوازندهٔ تار، رفت و آمد و آشنایی داشته است و فرزندان، وی را «عمو» میخواندهاند.[۴]
با انتقال پدرش به شیراز در سال ۱۲۹۵، در شهریور ۱۲۹۷ به همراه خانواده به این شهر رفت. در آنجا از آموزشهای در زمینهٔ عروض و نقاشی استفاده نمود. همچنین آموختن موسیقی را نزد شوهر عمهاش میرزا رحیم شروع کرد و از او بیش از یک سال ویولن میآموخت[۲].
جوانی و آغاز تحصیلات موسیقی
در سال ۱۳۰۲ به مدرسهٔ عالی موسیقی رفت و در آنجا تحت نظر علینقی وزیری آموختن موسیقی و نواختن ویولن را آغاز کرد.
در سال ۱۳۰۳ با وجود مخالفت پدرش، تصمیم گرفت صرفاً به مدرسهٔ موسیقی برود. پدرش با وجود علاقهای که به موسیقی داشت، با موسیقی یاد گرفتن وی مخالف بود و در نتیجه او مدتی پنهانی به مدرسهٔ موسیقی میرفت. گویا در این مورد، وزیری و یحیی دولتآبادی نزد پدرش وساطت کردهاند که بیتأثیر بوده است. وی بالاخره با گرفتن حکم تدریس موسیقی به پدرش ثابت میکند که «پیِ مطرب شدن نبوده است»[۳]. در تابستان سال ۱۳۰۴، چهار کنسرت به رهبری وزیری در مدرسه اجرا شد که خالقی نیز در آنها به عنوان نوازنده حضور داشت.[۵]
ورود به عرصهٔ موسیقی حرفهای
در دو سال آخر تحصیلش، شهرداری تهران را بنیاد کرد و برای آن نیاز به یک دستهٔ ارکستر ایرانی داشت. تشکیل دادن این دسته به خالقی پیشنهاد شد و او این کار را انجام داد.[نیازمند منبع]
خالقی یاد دادن موسیقی را از ۱۳۰۷ در آغاز کرد. بعد از لیسانس نیز به هنرستان عالی موسیقی رفت و در آنجا تدریس کرد.
در سال ۱۳۱۰ از دارالفنون دارالمعلمین شد. در خرداد سال ۱۳۱۳، دارالمعلمین به «دانشسرای عالی» تغییر نام یافت. خالقی مدرک لیسانس خود را از این دانشسرا در رشتهٔ فلسفه و ادبیات دریافت نمود.
وی در ۱۳۱۴ وارد خدمت دولتی در وزارت فرهنگ گردید و در ۱۳۱۷ معاون دفتر وزارتی وزارت فرهنگ شد. در ۱۳۲۰ به پیشنهاد وزیری، معاون و نیز معاون هنرستان عالی موسیقی شد. در ۱۳۲۵ مدتی در کار کرد. در ۱۳۲۷ متصدی شد. در ۱۳۲۸[۶] هنرستان موسیقی ملی را تأسیس کرد و رئیس آن شد.
در سال ۱۳۳۴ در چارچوب برنامههای انجمن ایران و شوروی به این کشور سفر کرد. همچنین در ۱۳۳۵، سفرهایی را به کشورهای رومانی، فرانسه و هندوستان انجام داد. دستاورد وی از سفر هند، مجموعه مقالاتی در زمینهٔ موسیقی و رقص در این کشور بود.
خالقی سالها در رادیو ایران نیز فعالیت داشت و از جمله رئیس شورای موسیقی رادیو بود و برنامههای رادیویی «یادی از هنرمندان درگذشته» و «ساز و سخن» را راهاندازی کرد. وی همچنین، سرپرست ارکستر گلها نیز بود.
از آهنگهای ساخته خالقی که در این دوره بسیار موردپسند بود و از رادیو بسیار پخش میشد «رنگارنگ شماره یک» در دستگاه اصفهان بود.[۷]
خالقی در سال ۱۳۳۸ به در خواست خود از اداره کل هنرهای زیبا بازنشسته شد اما همچنان به فعالیتهای هنری خود ادامه داد. [۵]
خالقی در ۱۳۴۴ در سالزبورگ در اتریش درگذشت [۸] و در گورستان ظهیرالدوله در تهران دفن شده است. سه فرزند خالقی گلنوش، فرهاد و فرخ نام دارند. [۹]
عبدالحسین سپنتا شعری دربارهٔ او با مطلع زیر سروده است.
به پردههای پیانو چو خالقی زد دست | به روی نُت ز هنر نقشِ آفرین بربست |
آثار
آثار موسیقایی
خالقی قطعات، تصنیفها و سرودهای بسیاری دارد.
- قطعات
رنگارنگ ۱ در ، رنگارنگ ۲ در دستگاه ماهور، نغمههای ماهور (بر اساس غزل «دل میرود ز دستم...» از حافظ[۱۰])، می ناب (بر اساس غزل «دیشب به سیل اشک...» از حافظ[۱۰])، آه سحر (بر اساس غزلی از فروغی بسطامی)، بوی جوی مولیان (گلهای رنگارنگ شماره ۲۵۴)، جامجم، شب هجران، حالا چرا (بر اساس غزلی از شهریار).
- تصنیفها
یار رمیده، هستی عاشقان، پیمانشکن، وعدهٔ وصال، لالهٔ خونین، نغمهٔ نوروزی، بهار عاشق، آتشین لاله، خاموش، امید زندگی، شب جوانی و شب هجران.
قطعات امید زندگی، شب جوانی و شب هجران آثاری از خالقی هستند که در فیلم طوفان زندگی استفاده شدهاند.
- سرودها
پند سعدی، دانش، شادی، هنر، امید، آذربایجان (شعر از رهی معیری)، اصفهان، ای ایران و نفت از کارهای وی است. سرود نفت در سال ۱۳۳۱ به مناسبت ملی شدن صنعت نفت تصنیف شده است و شعر آن از معیری است.[۱۰].
خالقی به جز آهنگسازی، به تنظیم و اجرای بسیاری از تصنیفهای قدیمی شیدا و عارف برای ارکستر نیز پرداخته است. وی تعدادی از آهنگهای علینقی وزیری مانند شکایت، نی، خریدار تو، دلتنگ، و کاروان را با ارکستر اجرا و رهبری کرده است.
تصنیف خاموش آخرین اثر خالقی است. این آهنگ در دستگاه ماهور ساخته شده است و ارکستر گلها آن را به رهبری خالقی و با همراهی پیانوی جواد معروفی به شماره ی گلهای رنگارنگ ۲۳۷ اجرا کرده است. شعر این تصنیف از رهی معیری است.
نه دل مفتونِ دلبندی، نه جان مدهوشِ دلخواهی | نه بر مُژگان من اشکی، نه بر لبهای من آهی | |
نه جان بینصیبم را، نه از شمعی نه از جمعی | ندارد خاطرِم الفت، نه با مِهری نه با ماهی | |
کیم من، آرزو گم کردهای تنها و سرگردان | نه آرامی، نه امیدی، نه همدردی، نه همراهی | |
گَهی اُفتان و خیزان، چون غُباری در بیابانی | گَهی خاموش و حیران، چون نگاهی بر نظرگاهی | |
رهی تا چند سوزم، در دل شبها چو کوکبها | به اقبال شَرر نازم، که دارد عُمر کوتاهی |
آثار تالیفی
کتابهای خالقی عبارتاند از:
- نظری به موسیقی در ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷
- کتاب هماهنگی در ۱۳۲۰ (ترجمه[۵])
- سرگذشت موسیقی ایران: جلد اول این کتاب در ۱۳۳۳، جلد دوم در ۱۳۳۵ و جلد سوم آن پس از مرگ خالقی به کوشش علی محمد رشیدی در ۱۳۷۷ منتشر شده است.
- کتاب ویولن
- تار و سهتار
خالقی مجلهٔ و
خالقی در دورانی فعالیت میکرد که موسیقی غربی در ایران رواج داشت و بسیاری موسیقی ایرانی را غیرعلمی و تدریس آن را بیهوده میدانستند. حتی در بازهای موسیقی ایرانی در هنرستان عالی موسیقی تدریس نمیشد و بسیاری از کسانی که سازهای سنتی مینواختند در این بازه به سازهای اروپایی روی آوردند یا هنرستان عالی موسیقی را ترک کردند. در این دوران خالقی و استاد محبوبش علینقی وزیری برای حفظ موسیقی ایرانی تلاشهای بسیاری کردند. جعفرزاده در نقد کتاب نظری به موسیقی این کتاب را تلاشی برای توجیه علمی موسیقی ایرانی با تئوری موسیقی غربی و تغییر فضای ضد موسیقی ایرانی آن زمان میداند [۱۱] که بینتیجه نمانده است و در نهایت به تأسیس هنرستان موسیقی ملی منجر شده است.خالقی و حفظ موسیقی ایرانی
پرویز مشکاتیان
پرویز مشکاتیان | |
---|---|
نام اصلی | پرویز مشکاتیان |
زادروز | ۲۴ اردیبهشت، ۱۳۳۴، نیشابور، استان خراسان[۱] |
اهل کشور | ایران |
درگذشت | ۲۹ شهریور ۱۳۸۸، تهران[۱] |
سبکها | موسیقی سنتی ایرانی |
کار(ها) | آهنگساز، موسیقیدان، نوازندهٔ سنتور و سهتار |
مدت کار | ۱۳۵۶ - ۱۳۸۸ |
وبگاه | http://www.meshkatian.ir |
پرویز مشکاتیان (۲۴ اردیبهشت ۱۳۳۴، نیشابور - ۳۰ شهریور ۱۳۸۸، تهران)، آهنگساز، موسیقیدان، نوازنده سرشناس سنتور، استاد دانشگاه و پژوهشگر نامی ایران بود.
محتویات |
زندگینامه
پرویز مشکاتیان در سال ۱۳۳۴ در نیشابور به دنیا آمد. او مقدمات موسیقی را از شش سالگی نزد پدرش، حسن مشکاتیان، که استاد سنتورنوازی و آشنا با ویولن و سهتار بود، آموخت. وی آموختن موسیقی را در طول تحصیل در زادگاهش، نیشابور پی گرفت و تا پایان دورهٔ متوسطه همچنان در پیشگاه پدر به فراگیری و تمرین مشغول بود. مشکاتیان در سال ۱۳۵۳ وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبا در دانشگاه تهران شد و به آموختن ردیف میرزا عبدالله نزد نور علی خان برومند و ردیف موسیقی سنتی نزد دکتر داریوش صفوت پرداخت.[۱] وی همزمان با آموزش ردیف، مبانی موسیقی ایرانی را نزد اساتیدی چون دکتر محمدتقی مسعودیه، دکتر مهدی برکشلی، عبدالله دوامی، سعید هرمزی و یوسف فروتن فرا گرفت.
او نوازندگی سنتور را در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به صورت بسیار جدی ادامه داد و توانست در نوازندگی این ساز به مهارت ویژه و چشمگیری دست پیدا کند و همچنین توانست کارهای بزرگ فراوانی را در زمینهٔ آهنگسازی و نوازندگی سنتور به ویژه در زمینهٔ ساخت قطعات همنوازی (ارکسترال)، تصنیف و نیز تکنوازی انجام دهد. مشکاتیان در این سالها، کنسرتهای متعددی با خوانندگانی چون پریسا و هنگامه اخوان اجرا کرد و در سال ۱۳۵۶، گروه عارف را تشکیل داد.[۱] وی در آزمون موسیقی باربد که به ابتکار استاد نورعلی برومند برگزار میگردید، به همراه پشنگ کامکار مقام نخست در رشتهٔ سنتور و همراه با داریوش طلایی، مقام ممتاز در ردیفنوازی را به دست آورد.[۱][۲]
فعالیت حرفهای
مشکاتیان از سال ۱۳۵۶، همکاری با رادیو را زیر نظر هوشنگ ابتهاج آغاز کرد[۱][۲] ولی پس از واقعه ۱۷شهریور ۱۳۵۷ از رادیو استعفا داد و مؤسسه چاووش را با همکاری هنرمندان گروه عارف و شیدا تشکیل داد.[۱][۲] سپس با همکاری شهرام ناظری، تصنیف «مرا عاشق» را بر روی شعر مولانا ساخت. از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۷ با محمدرضا شجریان همکاری داشت که نتیجهٔ این همکاری، آثار ماندگاری چون بیداد، آستان جانان، سِرّ عشق، نوا، دستان، گنبد مینا و جان عشاق بود. وی در همهٔ این آثار، به عنوان آهنگساز و نوازندهٔ سنتور (در سِرّ عشق به عنوان نوازندهٔ سهتار و در جان عشاق فقط آهنگساز) همکاری داشت.[۳]
وی با افسانه شجریان دختر محمدرضا شجریان ازدواج کرد ولی در دهه ۱۳۷۰ از او جدا شد. حاصل این ازدواج، دو فرزند به نامهای آوا (دختر) و آیین (پسر) است.
او همچنین کارهای بسیار پرباری با نوازندگانی چون حسین علیزاده (سرپرست گروه عارف و گروه شیدا) و محمدرضا لطفی (سرپرست گروه شیدا) دارد.
پس از قطع همکاری با محمدرضا شجریان، وی با خوانندگانی چون علی جهاندار، ایرج بسطامی، علیرضا افتخاری، حمیدرضا نوربخش، علی رستمیان و شهرام ناظری همکاری کرد. او همچنین در فستیوال جهانی موسیقی تحت عنوان (روح زمین) در کشور انگلستان شرکت کرد و مقام نخست را بدست آورد.[۱]
مشکاتیان از سال ۱۳۷۶ اجراهای صحنهای و انتشار آلبوم را متوقف کرد وتا تابستان سال ۸۴ کنسرتی در کشور اجرا نکرد.[۱][۴]
یکی از واپسین کارهای وی آلبوم تکنوازی تمنا بود که در سال ۱۳۸۴ نواخت و منتشر کرد. همچنین وی در روزهای ۶ تا ۹ آذر ۱۳۸۶ به عنوان سرپرست گروه عارف کنسرتی در تهران برگزار کرد که حمیدرضا نوربخش به عنوان خواننده در آن شرکت داشت.
در سال ۱۳۸۶، پس از حضور پرویز مشکاتیان در کنسرت محمدرضا شجریان، رابطهٔ این دو استاد موسیقی ایرانی که بیش از یک دهه تیره بود، مجدداً برقرار شد. همچنین، در مراسم جشن خانه موسیقی در ۲۳ مهر ۱۳۸۶، لوح تقدیر از یک عمر فعالیت هنری توسط محمدرضا شجریان به عنوان رئیس شورای عالی خانهٔ موسیقی به پرویز مشکاتیان داده شد.[۵]
از آثار مشکاتیان، کتابهای فراوانی منتشر شدهاست. از این کتابها میتوان به اثرهای بیست قطعه برای سنتور، گل آئین، گل آوا، مجموعه تصانیف، بیداد، لاله بهار اشاره نمود.
درگذشت
پرویز مشکاتیان در تاریخ ۲۹ شهریور سال ۱۳۸۸[۶] در منزلش در تهران و در سن ۵۴ سالگی بر اثر نارسایی قلبی[۷] درگذشت. در مراسم او نماینده وزیر ارشاد نیز سخنرانی کرد که با مخالفت مخالفان روبرو شد[۸]؛ در طی سخنرانی وی حاضران سوت و کف میزدند تا مانع سخنرانی نماینده وزیر ارشاد شوند.
همچنین مراسم تشییع پیکر پرویز مشکاتیان در روز ۴ مهر در زادگاهش نیشابور، از مقابل اداره فرهنگ و ارشاد و با حضور جمعیتی نزدیک به ۱۵ هزار نفر[۹] برگزار گردید. در این مراسم که هنرمندانی همچون حسین علیزاده، محمدرضا درویشی، همایون شجریان، کیوان ساکت، حمیدرضا نوربخش، علی رستمیان، رهام سبحانی ، شروین مهاجر و پژمان طاهری حضور داشتند[۹]، گروهی از دانشجویان دانشکده هنر نیشابور به نشانه عزا تعدادی از سازهای خود را کفنپوش کرده بودند. همچنین گروه موزیک شهر نیشابور در طول مراسم تشییع مارش عزا اجرا میکرد.[۱۰] پیکر پرویز مشکاتیان پس از مراسم تشییع و خواندن نماز در مسجد جامع نیشابور، در محوطه بیرونی باغ عطار و در جوار مقبره عطار نیشابوری به خاک سپرده شد.[۹]
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
- وبگاه رسمی پرویز مشکاتیان
- هنر موسیقی ایرانی
- وبگاه ایرانیان
- پرویز مشکاتیان (زندگی و مرگ)
- مراسم هفتمین روز درگذشت پرویز مشکاتیان در نیشابور
- تصویر سنگ مزار استاد مشکاتیان در محوطه بیرونی باغ عطار
- خاموشی مضرابهای چالاک؛ سالمرگ پرویز مشکاتیان
- Parviz Meshkatian at Iranian.com
.: Weblog Themes By Pichak :.